آهنگ هزار امید مهران موثقی
مرغ شب خوانم به جز غم آشیانم نیست نیست
گرچه مهر شاعری را بسته ام بر نام خویش
عطر نرگس های چشمم با نسیم هر نگاه
تا بهار سبز چشمت می برد پیغام خویش
در خزان عمرم و در سینه پروردم بهار
در شگفتم از شکفتن های بی هنگام خویش
در تو خوهم خفت همچون قطره در دریای ژرف
در تو خواهم جست هم آغاز و هم پایان خویش
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهار ها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی
.
.
.
مرغ شب خوانم به جز غم آشیانم نیست نیست
گرچه مهر شاعری را بسته ام بر نام خویش
عطر نرگس های چشمم با نسیم هر نگاه
تا بهار سبز چشمت می برد پیغام خویش
در خزان عمرم و در سینه پروردم بهار
در شگفتم از شکفتن های بی هنگام خویش
در تو خوهم خفت همچون قطره در دریای ژرف
در تو خواهم جست هم آغاز و هم پایان خویش
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهار ها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی