نه هر کس لاف یاری زد به محنت یار من باشد
نه آن کو دل ز من برد آشنا دلدار من باشد
چو غم روی آورد بر من، سوی آیینه روی آرم
که جز در وی نبینم هیچ کس غمخوار من باشد
ز دست دیده کی نالم که گر شد آفت این دل
کنون هر شب، پرستار دل بیمار من باشد
ادیبا! شعرتر باشد حلاوت بخش کام دل
شکر شیرین بود، اما نه چون گفتار من باشد